غیب دانی. غیب گویی. دانش و آگاهی بر پنهانی ها و آنچه ناپدید از مردم باشد. آگاهی به مغیبات: ایزد عزّوجل ّ علم غیب به کس ندهد، چون قضا بود که خراسان از دست ما بشود و کار این قوم بدین منزلت رسید که رسید. (تاریخ بیهقی ص 546). درعلم غیب چنان بود که سلجوقیان بدین محل خواهند رسید. (تاریخ بیهقی ص 497). آفریدگار جل جلاله عالم اسرار است... و در علم غیب وی رفته است که در جهان در فلان بقعت مردی پیدا خواهد شد که... (تاریخ بیهقی ص 92). حاجت موری به علم غیب بداند در بن چاهی به زیر صخرۀ صمّا. سعدی. و رجوع به غیب شود
غیب دانی. غیب گویی. دانش و آگاهی بر پنهانی ها و آنچه ناپدید از مردم باشد. آگاهی به مغیبات: ایزد عزّوجل ّ علم غیب به کس ندهد، چون قضا بود که خراسان از دست ما بشود و کار این قوم بدین منزلت رسید که رسید. (تاریخ بیهقی ص 546). درعلم غیب چنان بود که سلجوقیان بدین محل خواهند رسید. (تاریخ بیهقی ص 497). آفریدگار جل جلاله عالم اسرار است... و در علم غیب وی رفته است که در جهان در فلان بقعت مردی پیدا خواهد شد که... (تاریخ بیهقی ص 92). حاجت موری به علم غیب بداند در بن چاهی به زیر صخرۀ صمّا. سعدی. و رجوع به غیب شود
آن جهان و جهان آینده. (ناظم الاطباء). مقابل عالم شهادت است. و مراد جهان معقول و مجردات نوریه است که غایب از عالم شهادت است و بالجمله عالم عقول و مجردات و اسماء و صفات حق تعالی است. و عالم آخرت را نیز عالم غیب گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
آن جهان و جهان آینده. (ناظم الاطباء). مقابل عالم شهادت است. و مراد جهان معقول و مجردات نوریه است که غایب از عالم شهادت است و بالجمله عالم عقول و مجردات و اسماء و صفات حق تعالی است. و عالم آخرت را نیز عالم غیب گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)